کد خبر: ۳۶۵۵۶
۱۹ / ۰۹ / ۱۳۹۳
نویسندگان مشهور؛ از قاچاقچی تا جراح
حتی اگر مشهورترین نویسنده جهان هم باشید، باید از پس خرج معاش بربیایید. خالق برجسته‌ترین آثار ادبی هم از جایی شروع کرده‌اند و معمولا در ابتدا و یا در کنار نویسندگی هم به کار دیگری اشتغال داشته‌اند.

در گزارش پیش‌ رو به شغل‌های روزانه و پیشه ابتدایی 20 نویسنده صاحب‌نام از جمله «جیمز جویس»، «فرانتس کافکا»، «فئودور داستایوفسکی» و «جورج اورول» اشاره می‌شود.

«آگاتا کریستی»/ دستیار داروساز


وقتی انگلستان در سال 1914 علیه آلمان اعلام جنگ کرد، آگاتا کریستی معروف به «ملکه جنایت» بلافاصله به نیروهای داوطلبانه امدادی ملحق شد و چهار سال بعدی زندگی‌اش را به درمان سربازان مجروح در بیمارستان نظامی شهر «دوون» سپری کرد. کریستی پس از دو سال کار بدون دستمزد، به عنوان دستیار داروساز برگزیده شد و برایش سالانه درآمدی 16 پوندی تا پایان جنگ درنظر گرفته شد. این مبلغ معادل روزانه 1300 دلار پول امروزی است. او بعدها از دانش داروسازی در بسیاری از رمان‌هایش از جمله «هرکول پوآرو» بهره برد.

«چارلز دیکنز»/ کارگر کارخانه

چارلز دیکنز پیش از این‌که به عنوان روزنامه‌نگاری آزاد و باسابقه و کارمند دفتری حقوقی مشغول به کار شود، در 12 سالگی کارگر یک کارخانه واکس‌سازی بود. وظیفه خالق «الیور توییست» چسباندن برچسب روی قوطی‌های واکس بود. او که 10 ساعت در روز کار می‌کرد، هفته‌ای شش شیلینگ دریافت می‌کرد. این مبلغ حدودا برابر 25 دلار روزانه اکنون است.

دیکنز بعدها از خاطرات آن دورانش تعریف کرد و گفت که نام یکی از پسرهایی که در کنارش کار می‌کرده، «باب فاگین» بوده است. او زمانی به دوست و زندگی‌نامه‌نویس خود «جان فورستر» گفت: بعدها به خود اجازه دادم از نام او در رمانم استفاده کنم. کار دیکنز در دفتر وکالت هم الهام‌بخش او برای صحنه دادگاه رمان «خانه بلیک» شده است.

«ویلیام اس.بوروز» / مامور دفع آفت‌ها

ویلیام اس.بوروز پس از این که در سال 1942 به علت اختلال روانی از ارتش آمریکا معاف شد، از محل زندگی‌اش در «سن لویس» به شیکاگو رفت و در حرفه دفع آفت‌های کشاورزی شروع به فعالیت کرد. او بعدها در مجموعه داستانی که سال 1970 منتشر کرد از این تجربه‌اش استفاده کرد. «ناهار عریان» معروف‌ترین اثر این داستان‌نویس آمریکایی است که توسط «دیوید کراننبرگ» ‌به دنیای سینما راه پیدا کرد.

«فئودور داستایوفسکی» / مهندس

والدین فئودور داستایوفسکی 15 ساله علی‌رغم ملیش، او و برادرش «میخائیل» را در موسسه مهندسی نظامی «نیکولایف» سن پترزبورگ ثبت نام کردند. با علاقه شدیدی که نویسنده «جنگ و صلح» به ادبیات، هنر، مذهب و آثار کلاسیک‌ها داشت، به فردی بیگانه میان هم‌کلاسی‌هایش تبدیل شده بود. به گفته یکی از دوستانش، هیچ شاگردی بی‌میل‌تر از فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی به امور نظامی وجود نداشت.
پدر و مادر این رمان‌نویس بزرگ روس در زمان تحصیل او در این موسسه درگذشتند، اما با وجود شدت گرفتن بیماری صرع، او فارغ‌التحصیل شد و به عنوان یک مهندس مشغول به کار شد. او عشق به هنر را با ترجمه از زبان فرانسوی در اوقات فراغتش زنده نگه می‌داشت. داستایوفسکی در سال 1843 ترجمه روسی از بالزاک را منتشر کرد و سه سال پس از آن نخستین رمانش «بیچارگان» را به چاپ رساند.

«آرتور کانن دویل» / جراح


آرتور کانن دویل، نویسنده داستان‌های کارآگاهی «شرلوک هلمز»، در رشته پزشکی دانشگاه ادینبورگ تحصیل کرد و سال 1880 در کشتی‌ای که به ‌منظور شکار وال به قطب می‌رفت، دکتر بود. او در سفری که سال 1881 به غرب آفریقا داشت، جراح کشتی شد.

کانن دویل پس از بازگشت به انگلیس در همپشایر مطبی زد و وقتش را با ویزیت بیماران و داستان‌نویسی می‌گذراند. «راز کلومبر» اولین رمان این نویسنده بود که تا زمان موفقیت او به عنوان خالق شخصیت ماندگار «شرلوک»، در سال 1887 به چاپ نرسید.

«رابرت فراست» / معلم

رابرت فراست، شاعر آمریکایی برنده چهار جایزه پولیتزر، پس از دو ماه از تدریس در کالج «دارتموث» نیوهمپشایر انصراف داد و به خانه‌اش در ماساچوست بازگشت. او در آن‌جا به عنوان معلم مشغول به کار شد. زمانی که فراست اولین دفتر شعرش را روانه بازار کرد، در کارخانه لامپ‌سازی کار می‌کرد.

«جان گالزورثی»/ وکیل‌مدافع

جان گالزورثی در اصل به عنوان یک وکیل آموزش دیده بود، اما شغل خود را در اوایل دهه 1890 به خاطر پیشه خانوادگی‌اش در حوزه دریانوردی کنار گذاشت. او سال‌های بعدی عمرش را به سفر دور دنیا گذراند و زمانی که در استرالیا بود با «جوزف کنراد» نویسنده معروف رمان «دل تاریکی» آشنا شد.

این دو خیلی زود به دوستان نزدیک تبدیل شدند. اولین مجموعه رمان گالزورثی دو سال پس از چاپ رمان نخست کنراد روانه بازار شد. طی یک دهه بعد، کنراد شاهکار ادبی‌اش «دل تاریکی» را به نگارش درآورد و گالزورثی اولین بخش از سه‌گانه‌اش «مرد ثروتمند» را منتشر کرد.

«جوزف هلر»/ شاگرد آهنگر

جوزف هلر پس از اتمام دبیرستان در سال 1941 و پیش از ثبت‌نام در نیروهای هوایی ارتش آمریکا، به عنوان شاگرد آهنگر مشغول به کار شد. بعد از جنگ، او به تحصیل رشته ادبیات‌ انگلیسی در کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و در سال 1949 موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه کلمبیا شد.

طی یک دهه پس از آن، هلر به تدریس داستان و نمایشنامه‌نویسی در چندین مدرسه و کالج کلمبیا مشغول شد. او سپس شغلی در آژانس تبلیغاتی گرفت و در اوقات فراغتش نویسندگی را دنبال کرد. اولین فصل رمان معروف «مخمصه» طی یک هفته در سال 1953 به نگارش درآمد اما نوشتن بقیه کتاب هشت سال به طول انجامید.

«جیمز جویس»/ اپراتور سینما


جیمز جویس پس از ترک تحصیل از رشته پزشکی، فعالیت به عنوان خواننده، پیانیست و مدرس انگلیسی در کرواسی و ایتالیا، به همراه «نورا بارنکل» به ایرلند بازگشت و اولین سینمای دوبلین را به نام «وولتا» راه‌اندازی کرد.

این راه به بن‌بست رسید و جویس شکست خورد. او باز هم به تدریس روی آورد، اما نوشتن داستان‌ کوتاه را در زمان فراغتش ادامه داد. خالق «اولیس» پس از سال‌ها بازنویسی و تلاش برای یافتن ناشر، در سال 1914 موفق شد اولین کتاب مهمش «دوبلینی‌ها» را به چاپ برساند.

«فرانتس کافکا»/ کارمند حقوقی

فرانتس کافکا دکترای حقوقش را سال 1906 از دانشگاه پراگ گرفت. پس از یک سال کار اجباری بی‌مزد و مواجب، در نوامبر 1907 در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد، اما 9 ماه بعد به علت ساعت‌های طولانی کار از 8 صبح تا 6 بعدازظهر که وقتی برای نوشتن برایش باقی نمی‌گذاشت، آن را ترک کرد.

نویسنده «مسخ» سپس به عنوان ارزیاب غرامت در یک موسسه خسارت صنعتی شروع به فعالیت کرد و در سال 1911 یکی از بنیان‌گذاران کارخانه پنبه‌ نسوز شد. گرچه کافکا همواره از شغل‌های روزانه‌اش متنفر بود، همیشه کارمندی شایسته بود و بارها ترفیع گرفته بود.

«جک کروآک» / کارگر ظرف‌شو

جک کروآک، نویسنده «در جاده»، در حوزه‌های مختلفی چون ظرف‌شویی، نگهبانی شب، پنبه‌کَنی، مأمور پمپ بنزین، کارگر عرشه کشتی، سوزنبان قطار و نگهبان آتش‌سوزی مشغول به کار بوده است.

«هارپر لی» / بلیت‌فروش


هارپر لی در 23 سالگی، تحصیل رشته حقوق در دانشگاه آلباما را رها کرد و به نیویورک رفت تا به عنوان یک نویسنده فعالیت کند. او که نوشتن مقاله و داستان‌ کوتاه را در اوقات فراغتش پی می‌گرفت، مسئول باجه بلیت‌فروشی دو خط هوایی بود. «ترومن کاپوتی» از دوستان دوران کودکی «لی» بود که زمینه آشنایی او با «میشل براون» را فراهم کرد.

براون که ترانه‌سرا و آهنگساز لی در تئاتر «برادوی» بود، کریسمس سال 1956 علاوه بر حقوق یک سال، یادداشتی با این مضمون را به لی داد: «یک سال مرخصی داری تا هر چه دوست داری بنویسی.» هارپر لی یک سال بعد، اولین نسخه رمان «کشتن مرغ مقلد» را به کارگزارش تحویل داد.

«جک لندن» / قاچاقچی صدف

جک لندن در نوجوانی از محل پرورش صدف‌های خوراکی سرقت می‌کرد و صدف‌ها را در بازار اوکلند به فروش می‌رساند. زمانی که قایقش صدمه دید و دیگر قابل تعمیر نبود، در یک مرکز نگهداری آبزیان مشغول شد و سپس به خدمه قایق شکار شیردریایی در دریای آرام پیوست.

لندن پیش از بازگشت به دبیرستان در سال 1896 در یک کارخانه کنف‌ریسی کار کرد. خالق رمان «آوای وحش» در 17 سالگی اولین اثرش را با الهام از ماجراجوی‌های اقیانوس آرام در مجله مدرسه‌اش به چاپ رساند.

«هرمن ملویل» / کارمند بانک

هرمن ملویل اولین شغلش را در سال 1932 به عنوان کارمند بانکی در آلبانی پذیرفت. او سپس به عنوان معلم در ماساچوست مشغول به کار شد. در ماه ژوئن 1839 به عنوان خدمه یک کشتی تجاری ثبت نام کرد و از نیویورک به لیورپول رفت و اکتبر سال بعد به وطنش برگشت.

نویسنده «موبی دیک» در پنج سال بعدی عمرش با کشتی‌های مختلف دیگر به سفرهای دور و درازی در اقیانوس آرام رفت و تجربیات عجیب و متنوعی را پشت سر گذاشت. او درگیر یک گروه شورشی شد و به زندان افتاد، مدتی را با یک قبیله آدمخوار در جزایر مارکساس زندگی کرد و به دستفروشی در سواحل تاهیتی پرداخت. ملویل در سال 1844 به نیویورک بازگشت و کتابی شرح‌حال‌گونه را درباره سفرهای دریایی‌اش به چاپ رساند.

«ولادیمیر ناباکوف»/ تاکسیدرمیست حشرات

پیش از این که ولادیمیر ناباکوف به همراه خانواده‌اش از اروپا فرار کند، چندین رمان‌ به زبان روسی‌ به چاپ رسانده بود. او در آمریکا به کالج «ولزلی» و سپس به «هاروارد» رفت و سپس مسئول بخش تاکسیدرمی پروانه‌ها در موزه جانورشناسی شد. او چندین اثر قابل اعتنای پژوهشی درباره پروانه‌ها و شب‌پره‌ها نوشت و هر تابستان با همسرش «ورا» به روستا می‌رفت تا نمونه‌هایی جدید برای آزمایش‌هایش جمع کند. زمانی که ناباکوف تصمیم گرفت چرک‌نویس یکی از رمان‌های ناتمامش را در آتش بسوزاند، این «ورا» بود که او را منصرف کرد و وادارش کرد با ادامه این کار «لولیتا» را بنویسد. این کتاب در سال 1955 به چاپ رسید.

«جورج اورول» / افسر پلیس


جورج اورول، خالق «1984»، در 19 سالگی به عنوان نیروی پلیس سلطنتی هند ثبت نام کرد و در برمه شروع به کار کرد. او پس از فعالیت در نقاط مختلف این کشور، به تب دنگی مبتلا و به انگلیس بازگردانده شد. اورول سپس پلیس سلطنتی انگلیس را رها کرد و به لندن رفت تا نویسندگی را به طور جدی دنبال کند. تجربیات او در برمه الهام‌بخش نگارش‌ رمان «روزهای برمه‌یی» (1934) و مقاله‌ «شلیک به یک فیل» (1936) شد.

«جی.دی. سلینجر» / مدیر اجرایی کشتی‌های تفریحی


جی.دی. سلینجر پس از قطع رابطه با دختر «یوجین اونیل» در سال 1941 به عنوان مدیر اجرایی یک کشتی تفریحی لوکس در دریای کارائیب مشغول به کار شد. خالق «ناتور دشت» همان سال داستان‌ کوتاهی را برای «نیویورکر» نوشت اما پس از حمله به «پرل هاربر» و اعزام سلینجر به نورماندی از سوی ارتش آمریکا، چاپ این اثر به تعویق افتاد. سلینجر شانس ملاقات با «ارنست همینگوی» را در زمان اقامتش در پاریس پیدا کرد و این آشنایی او را تشویق کرد تا نویسندگی را دنبال کند.

او پس از خدمت سربازی در سال 1946 به آمریکا برگشت و اواخر همان سال داستانش بالاخره به چاپ رسید. سلینجر خیلی سریع دست به کار شد و نگارش یک رمان درباره نابسامانی‌های زندگی یک نوجوان را شروع کرد. «ناتوردشت» در سال 1951 روانه بازار کتاب شد.

«جان اشتاین‌بک» / راهنمای تور

جان اشتاین‌بک نویسنده رمان معروف «خوشه‌های خشم» راهنمای تور و محافظ محل تخم‌ریزی ماهیان در دریاچه «تاهویی» بود که با اولین همسرش «کارول هنینگ» آشنا شد. این دو خیلی زود با هم ازدواج کردند و حرفه پولیش مجسمه‌های تزیینی را با هم شروع کردند.

در همان سال «فنجان طلا» اولین رمان اشتاین‌بک به چاپ رسید. وقتی حرفه مشترک او با همسرش با شکست مواجه شد، والدین اشتاین‌بک به او کمک مالی فراوانی کردند اما او تصمیم گرفت نویسندگی را به عنوان شغل اصلی‌اش برگزیند. «موش‌ها و آدم‌ها» ششمین رمان اشتاین‌بک در سال 1937 چاپ شد.

«برام استوکر» / منتقد تئاتر

زمانی که برام استوکر به عنوان منتقد تئاتر در روزنامه «دوبلین ایونینگ میل» قلم می‌زد، نقدی بسیار قوی درباره «سر هنری ایروینگ» بازیگر نقش «هملت» نوشت که توجه این هنرپیشه را به خود جلب کرد.

ایروینگ این نویسنده را در هتل «سوربورن» به شام دعوت کرد. این دو به دوستان خوبی برای هم تبدیل شدند و دو سال بعد استوکر پیشنهاد ایروینگ را برای مدیریت سالن تئاتر «لیسیوم» لندن قبول کرد.

خالق «دراکولا» طی 27 سال که این سمَت را داشت، دستیار شخصی ایروینگ بود و در همان حین نوشتن را هم کنار نگذاشت. او با الهام از سفری که به منطقه‌ای در شمال یورکشایر داشت، رمان «دراکولا» را نوشت و در سال 1897 آن را به چاپ رساند.

«کورت ونه‌گات» / مدرس


کورت ونه‌گات در زمان جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی رفت، اسیر شد و مدتی را در یک یخچال گوشت حبس شد. او پس از جان سالم به در بردن از این تجربیات تلخ و عجیب، همکاری خود را به عنوان روزنامه‌نگار با یک مجله شروع کرد. از خالق «سلاخ‌خانه شماره پنج» خواسته شد درباره یک مسابقه اسب گزارش بنویسد که طی آن یکی از حیوانات با شکستن نرده‌ها، سعی داشته از میدان مسابقه فرار کند. ونه‌گات روی برگه‌ای این جمله را نوشت و دفتر مجله را برای همیشه ترک کرد: «اسب از روی نرده‌های لعنتی پرید».

او سپس در کارخانه «جنرال الکتریک» نیویورک مشغول به کار می‌شود اما یک سال بعد این شغل را هم ترک می‌کند. سال 1952 ونه‌گات اولین رمانش را با نام «پیانوی خودنواز» منتشر کرد. علی‌رغم طی کردن پله‌های نخستین دنیای نویسندگی، ونه‌گات شغل‌های روزانه‌ بسیاری از جمله مسئولیت تبلیغات بازرگانی و تدریس زبان انگلیسی را هم تجربه کرد. زمانی که «گهواره گربه» او به کتابی پرفروش تبدیل شد، ونه‌گات در دانشگاه «یووا» تدریس می‌کرد.
نظر شما